احساسات عامیانهی چند تا جوان برای خاطر اینکه آبادان را در تظاهرات تحریک بکنند آمدند این کار را کردند. بعد هم یک آقای محترمی، آقای موسوی تبریزی به نظرم بود آمد برای محاکمهی اینها همین تکبعلیزاده را گرفت اما فرج را بیگناه تشخیص داد.
به گزارش خبرگزاری مجله اینترنتی خونه، ماجرای آتشسوزی سینما رکس را از هر جهت که بنگریم نقطه عطفی در تحولات منجر به انقلاب ۵۷ بود. از منظر تحولات داخلی حاکمیت پهلوی، منجر به سقوط دولت آموزگار و روی کار آمدن دولت شریف امامی شد که در مقابل اعتراضات انقلابیون بسیار انفعالی و بلاتکلیف عمل میکرد و در مجموع دولت ضعیفی بود. از سوی دیگر توانست شور انقلابی و همبستگی طبقات و گروههای مختلفی از مردم را تقویت کرده و موج تازهای از اعتراض و اعتصاب و تحولخواهی را ایجاد کند. روایت تاریخی ماجرای سینما رکس و کسانی که در آن دست داشتند تا به امروز نیز ادامه دارد. فرضیات گوناگونی دربارهی عوامل اصلی، انگیزههای پشتپرده و زمینههای شکلگیری این فاجعه توسط صاحبان قلم و نظر مطرح شده است. به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به مدد آرشیو تاریخ شفاهی این مرکز، روایت دستاول و تازهای از این رویداد در دسترس پژوهشگران و علاقهمندان قرار داده است. روایت یادشده را مرحوم شیخ محمود سنابادی که در آن زمان در شهر آبادان حاضر بود و در جریان فعالیتهای مبارزاتی مردم قرار داشت ارائه کرده است. در ادامه متن مصاحبهی شفاهی شیخ محمود سنابادی دربارهی آتشسوزی سینما رکس را میخوانید:
یک کسی بود آنجا تکبعلیزده. این یک جوانی بود خیلی پرشور، یکی دیگر هم بود فرج را من شناخت خوبی نداشتم. اینها شب جلسه کرده بودند که آبادان حرکت نکرده است برای این تظاهراتها، اینها با همدیگر تصمیم گرفته بودند یک کاری بکنند که آبادان تکان بخورد؛ یعنی یک کاری که چشمگیر باشد و جالب باشد و تکان بخورد. از آنجایی که مثلا از علما و اینها مشورت نکردند که چه کاری بکنند، اینها گفتند تینر میخریم میرویم میریزیم سینما رکس و آتش میزنیم. عرض شود که اینها بعد هم انقلابیون نبودند در داخل آنها. انقلابیون با علما مشورت میکردند که این کار را بکنیم یا نکنیم. آنها میخواهند یک کاری بکنند که از نظر شرعی حداقل و از نظر این هم حداکثر داشته باشد. این کار درست نبود. اینها با خودشان این فکر را کرده بودند. و روز بعد انقلابیون برداشت کردند جلوی سینما همین نمایندهی آبادان با متعهدین و جوانها جمع شدند گفتند شاه به آتش کشید. چون سینما رکس هم جنب شهربانی بود. همین جلوی این شهربانی و سینما رکس که سوخته و پوخته شده بود و گند و بوی سوختگی بود، اینها با انقلابیون جمع شدند گفتند سینما رکس را شاه به آتش کشید. اول گفتند شاه به آتش کشید. بعد هم گفتند جرأت که پیدا کردند بیشتر که شدند گفتند سینما رکس را شاه به آتش کشید، مسجد کرمان را شاه به آتش کشید. برداشت خوبی کردند البته خود اینها نبودند شهربانی هم نمیتوانست جلوگیری کند میترسید چون سینما را آتش زده بودند از خودشان میترسیدند. اتفاقا همان روز من از جلوی سینما رد شدم. دیدم شهربانی، مامورین زیادی ایستاده بودند. در اتاقها هم این در آن که احیانا باز بود که دید میزد اینها را بسته بودند میترسیدند از هجوم مردم و انقلابیون هم گفتند که سینما رکس را شاه به آتش کشید. مسجد کرمان را شاه به آتش کشید. و برداشت خوبی کردند. علت سینما رکس را باید بگوییم که احساسات عامیانهی چند تا جوان برای خاطر اینکه آبادان را در تظاهرات تحریک بکنند آمدند این کار را کردند. بعد هم یک آقای محترمی، آقای موسوی تبریزی به نظرم بود آمد برای محاکمهی اینها همین تکبعلیزاده را گرفت اما فرج را بیگناه تشخیص داد. چون تکبعلیزاده گفت که «من این کار را کردم. من تینر تهیه کردم» خودش هم نقاش بود، خود همان تکبعلیزاده نقاش بود میفهیمد که این ماده آتشزاست. گفت تینر تهیه کردم و رفتم دور تا دور سالن ریختم کسی متوجه من نشد خیال میکردند من خدمتگزار و نظافتچی سینما هستم. دور از داخل دور تا دور تینر ریختم همهجا را آلوده کردم بعد کبریت زدم آتش گرفت. خودش گفت. آن آقای موسوی ایشان را محکوم به اعدام کرد اعدامش هم کردند.
۲۵۹۵۷