ملکیان: هر کسی مامور نجات خودش است. چرا حکم دل شما را بر حکم دل خودم مقدم کنم؟ مگر شما عزیزتر از من برای خودم هستید؟ هیچ موجودی عزیزتر از خود شما برای شما نیست. به تعبیر علی بن ابیطالب (ع) عزیزترین موجود هر کس خودش است.
فروزان آصف نخعی: یکی از آفات مدرنیزاسیون، غفلت انسان از خودش، الیناسیون و از خودبیگانی، ایجاد پدیده خودبدی (هرچه خودم دارم بد است)، و تلاش وافر، به دور شدن از خود، و شبیه شدن به دیگری و الگوهای آن است. مدرنیزاسیون به جای آدم ها انتخاب، و الگوهای هنری، رسانه ای، و سینمایی اش را محبوب قلب ها می کند، و اجازه ملاقات آدمی با خودش را نمی دهند. چشم های تحسین کننده، همواره می خواهند آدمی شبیه آن الگوها باشند، و از این طریق غفلت را در عمق وجود آدمیان نهادینه می کنند. انسان توسعه یافته، انسان آزاد است، ولی محبوبیت طلبی به عنوان تنها عامل موفقیت در کسب و کار، و سیاست، حتی در جذب مخاطب در حوزه شناخت و رسانه و …، زندگی به شدت رنجوری را به آدمیان عرضه و تحمیل کرده است. آدمی می خواهد برای رهایی از تنهایی، محبوب دل ها باشد.دکتر مصطفی ملکیان، این محبوبیت طلبی، و تحسین طلبی به عنوان هدف زندگی را بر اساس روانشناسی نوین، و اندیشه های علی ابن ابیطالب (ع) مورد نقد قرار داده است. او در چهار محور محبوبیت طلبی به مثابه هدف را منتهی به ازبین رفتن اخلاق ، عدم تحقق خواستهها، از بین رفتن اصالت زندگی، و ازبین رفتن عزیزترین موجود، یعنی خود آدمی مطرح می کند. این همان چیزی است که مولوی نسبت به آن می پردازد:
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
سخنان ملکیان را که فایل صوتی اش در کانال «علوم انسانی» منتشر شده، در زیر می خوانید:
محبوبیت طلبی به مثابه بیماری؛ آثار کارن هورنای
ملکیان ابتدا به ذکر این که محبوبیت طلبی، یک بیماری است، به تشریح این بیماری پرداخت و گفت: «اگر دوستی، هدف زندگی شد، یعنی کسانی در حرکات و سکنات و کارهایشان فقط دنبال این هستند که تعداد دوستانشان را افزایش بدهند، و تعداد کسانی را که او را دوستش دارند، افزایش بدهند این یکی از مهلکترین بیماریهای روانی است که به آن محبوبیت طلبی می گویند.»
او سپس به مهمترین آثار علمی در حوزه روان شناسی اشاره کرد و گفت: «بزرگترین روانشناسی که در این باره کار کرده است خانم کارن هورنای (کارن هورنای (آلمانی: Karen Horney ؛ زاده ۱۶ سپتامبر ۱۸۸۵ – درگذشته ۴ دسامبر ۱۹۵۲) یک روانکاو آلمانی پیرو مکتب فروید بود) روانشناس تراز اول آمریکایی در نیمه اول قرن بیستم بود. کارن هورنای روی بیماری روانی محبوبیت طلبی کار میکرد. محبوبیت طلبی بیماری روانی است که اگر من به آن دچار شوم دائم به دنبال صید دلها هستم، یعنی اگر این آقا تا الان بنده را دوست نداشت، باید به گونهای رفتار بکنم که او از الان به من علاقمند شود. نام این شیوه رفتار محبوبیت طلبی است»
او افزود:«در این بیماری هیچ چیز به اندازه دوست داشته شدن برای افراد مهم نیست. افراد می خواهند به هر قیمتی دوست داشته شوند. بیماری محبوبیت طلبی، بیماری مهم است. بیماری که عارض من میشود و دوست دارم همه را از خودم راضی نگه بدارم تا همه دوستم بدارند. پیشنهاد میکنم برای آگاهی بیشتر به کتابهای کارن هورنای که در ایران ترجمه شده به ویژه ترجمههای محمد جعفر مصفا مراجعه کنید.در این ترجمهها میبینید که هورنای تمام دغدغهاش این است که این محبوبیت طلبی را معرفی و تضعیف بکند.هورنای نشان میدهد که در صورت غلبه محبوبیت طلبی، چه رنجهایی برآدمی عارض می شود.من به ۴ مورد از آزار ها، آسیبها و درد و رنجهای ناشی از محبوبیت طلبی که برآدمی عارض می شود اشاره می کنم.»
۴ عارضه خطرناک محبوبیت طلبی ابتدا نابودی زیست اخلاقی
این استاد اخلاق در ادامه با طرح این سوال که «ببینیم اگر محبوبیت طلبی هدف من شد چه مشکلاتی پیدا میکنیم» به محور نخست این عوارض اشاره کرد و گفت:
«مشکل اول این است که بر اساس محبوبیت طلبی، باید از اخلاقی زیستن دست بکشیم.زیرا شخص اگر بخواهد اخلاقی زندگی کند، افراد فراوانی را از خود خواهد رنجاند. و برای نرنجاندن دیگر، باید زیست اخلاقی را کنار بگذار. برای مثال اگر من رئیس اداره شما شوم، ابتدا باید عدالت را به جای بیاورم. عادلانه رفتار کردن به این معناست که باید بتوانم مو را از ماست بیرون بکشم، نه به کسی اجازه بدهم دیر بر سر کارش حاضر شود و نه زودتر از موعد محل کارش را ترک بکند. یک ریال اختلاس نکند ، رشوه نگیرد و همچنین بدرفتاری با ارباب رجوع نکند.»
ملکیان در ادامه گفت: «اگر این گونه باشد کارمندان من به نظر شما از من میرنجند یا دلشان به دست میآید؟ پاسخ این است که میرنجند درست است؟ اما اگر هیچ یک از دقت های مذکور را به عمل نیاورم، و کاری به کارتان نداشته باشم، با این شیوه مدیریت معلوم است که همه کارمندان من را دوست خواهند داشت، اما به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه از عدالت خودم صرف نظر کنم. پس اگر بخواهم دل شما را به دست بیاورم، اول چیزی که این وسط قربانی میشود اخلاقی زیستن من است»
این استاد شاهد مثال بحث خود را علی ابن ابیطالب (ع) مطرح کرد و گفت: «نمونه خوب آن در فرهنگ دینی ما مسلمانان علی ابن ابیطالب است، ایشان اگر یک صفت داشته باشد که دوست و دشمن بر آن وفاق داشتند، عدالت ایشان است که در نهج البلاغه میفرماید «خدایا من این انسانها را خسته کردهام این انسانها هم مرا خسته کردهاند، من از اینها بیزار شدم، اینها هم از من بیزار شدند» چرا بیزار شدند؟ زیرا نزد معاویه با چاپلوسی کلی درهم و دینار می گرفتند، ولی علی بن ابیطالب (ع) ابداً اهل چنین کارهایی نبود. ایشان کسی بود که دخترش برای یک شب عروسی گردنبند یا دستبندی را به امانت گرفت. یکی از زنان حاضر در مجلس حاضر به علی خبر داد. این موضوع را به طور مفصل می توانید در شرح ابن ابی الحدید ببینید. حضرت با احضار دختر خود، پرسیدند، چنین کاری کردهای؟ گفت بله؟ گفتند از کجا آورده بودی؟ گفت آن را از بیت المال به امانت گرفته ام .سپس آن جمله معروف را می گوید که در نهج البلاغه است که اگر امانت نگرفته بودی اول دختر هاشمی که دستش به خاطر خیانت به بیت المال قطع میکردم تو بودی. و بعد به تعبیر امروزی رئیس بانک مرکزی خود را احضار و بلافاصله حضرت او را از کار برکنار کرد. گفتند آیا هر کسی میآمد و از تو امانت میخواست بهش میدادی گفت نه. گفتند پس چرا بهش دادی به خاطر اینکه دختر من بود؟ گفتند پس خود این نشان میدهد که برای تو عدل مهم نیست نمیتوانی به چشم انصاف نگاه بکنی دختر علی را با دختر غیر علی فرق میگذاری، به همین دلیل برکنارش کردند.حالا گمان میکنید که یک چنین زندگی، دل مردم را با آدم نرم میکند؟ ابداً اینگونه نیست »
عدم توانایی در تحقق همه خواسته ها
ملکیان در بیان مشکل دوم در باره محبوبیت طلبی، به طرح پیچیدگی در جلب رضایت همه مردم پرداخت و گفت: « مشکل دوم در محبوبیت طلبی، سروکار داشتن من با آدمیانی است که ذوق و سلیقههایشان متفاوت است و اگر بخواهم دل علی را به دست بیاورم، باید کار ایکس را بکنم، اما با انجام کار ایکس، دل حسن را از دست میدهم و الی آخر. دل همه انسانها را نمیتوان به دست آورد زیرا همه انسانها یک چیز از تو نمیخواهند، یکی میخواهد این کار را بکنم به محض انجام آن، دل دیگری را از دست میدهم. علی بن ابیطالب آیه قرآن (۲۹ زمر ) را ذکر میکند ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا . قرآن مثال میزند و میگوید در نظر بگیرید که کسی را دو سه ارباب پول روی هم گذاشته باشند و خریداری کرده باشند و بعد خود این دو سه ارباب با هم نزاع شدید دارند، حال این غلام چه باید بکند؟ یکی میگوید ساکت باش و دیگری میگوید حرف بزن، و ..حال این غلام یا کنیز چه باید بکند؟ قرآن میگوید این را مقایسه بکنید با کسی که نوکر یک ارباب است هر چقدر که آن ارباب جفاکار، سنگدل و بیرحم باشد، اگر گفت بنشین، آدم میداند که باید بنشیند. در این موقعیت او یک ارباب دارد اما وقتی چند ارباب داری و این اربابها هم با هم وفاق نظر ندارند، نوکر چه کار باید بکند؟ آدم محبوبیت طلب در چنین وضعیتی قرار دارد. این معنایش این است که تو در یک بازی قرار میگیری که در این بازی هر کار بکنی یک دستهای از دست تو ناراحت هستند.»
این استاد اخلاق افزود: «بنابراین رسیدن تو به این خواسته محال است این غیر از داستان قبلی است در داستان قبلی میگفتیم اخلاق را باید زیر پا گذاشت در اینجا بحث اخلاق هم نیست، بلکه می خواهم دل کسانی را به دست بیاورم که با هم دعوا دارند. علی بن ابیطالب (ع) در این باره مردی را مثال می زنند که دارای دو زن است و تا این زنش را ناز میکند، آن یکی قهر میکند و برعکس. بنابراین نمیتواند دل هر دو را در آن واحد به دست بیاورد. در واقع آدم محبوبیت طلب، هزاران مرد و زن و همسر دارد که باید دل همشان را به دست بیاورد. اگر میشد همه مردم ابتدا هم داستان بشوند، چه بسا میتوانست بعداً دل همه را به دست بیاورد، اما چنین چیزی وجود خارجی ندارد.»
محبوبیت طلبی ناقض استقلال
ملکیان مشکل سوم ناشی از محبوبیت طلبی را از بین رفتن استقلال آدمی ذکر کرد و گفت: «محبوبیت طلبی باعث می شود تا آدمی استقلال خودش را از دست بدهد. وجدان و عقلت میگوید، کار ایکس را انجام بده، اما چون میخواهید دل دیگری را به دست بیاورید، کار ایگرگ را انجام می دهید.از این رو استقلال شخص از دست می رود. استقلال به معنای آن است که آدمی زندگی اصیل داشته باشد، و زندگیش بر اساس فهم و تشخیص خودش شکل گرفته باشد. از این رو محبوبیت طلب همواره دارای زندگی عاریتی است.»
حفظ خود به عنوان عزیزترین سرمایه
این استاد دانشگاه مشکل چهارم را از مابقی مشکلات مهمتر دانست و گفت: «از همه مهمتر این است که چرا باید دل دیگران را به دست بیاورید، مگر تو از خودت عزیزتر هم در زندگی داری که باید دل او را به دست بیاوری؟ یادآوری کنم که اگر در بحثم یشتر به سخنان علی ابن ابیطالب (ع) استناد میکنم به این دلیل است که روی این موضوع، بیشتر از دیگران تاکید میفرماید که محبوبیت طلبی را کنار بگذارید، هیچ کسی را در میان الهیدانان و بنیانگذاران ادیان و مذاهب و فلاسفه، ندیدم که در این باره به اندازه ایشان تاکید کرده باشد.»
ملکیان افزود: «علی بن ابیطالب (ع) در ۱۷۰ جا در نهج البلاغه، این محبوبیت طلبی را تخطئه میکند، به همین دلیل شواهدم در این بحث، به ایشان است. بنابراین نمیتوانید محبوبیت طلبی را انجام بدهید، به دلیل اینکه مگر تو عزیزتر از خودت هم کسی را داری؟ مگر میشود آدمی با خودش قهر بکند، برای اینکه با دیگران آشتی بکند؟ اگر بتوانم با خودم آشتی بکنم و با شما قهر نکنم، بسیار خوب است. منظور از قهر، انجام ظلم نیست، بلکه من مامور هستم عزیزترین موجود یعنی خودم را از تلاطم زندگی، نجاتش بدهم.»
او سپس به آیه قرآن در این باره اشاره کرد و گفت: «قرآن میگوید که عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ ۖ لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ (۱۰۵ مائده) هر کسی مامور نجات خودش است. چرا حکم دل شما را بر حکم دل خودم مقدم کنم؟ مگر شما عزیزتر از من برای خودم هستید؟ هیچ موجودی عزیزتر از خود شما برای شما نیست. به تعبیر علی بن ابیطالب (ع) عزیزترین موجود هر کس خودش است. این چهار محور در واقع چهار مشکلی است که برای آدمها پیش می آید. بنابراین، اول مشکل این است که اخلاق فدا میشود مشکل دوم این است که تو به خواستهات نمیرسی، مشکل سوم این است که اصالت زندگی را از دست میدهید و مشکل چهارم این است که عزیزترین موجود را فدای موجودات کمتر عزیز نکنید.»
بیشتربخوانید:
توهین زشت روزنامه دولت به مصطفی ملکیان بدنبال انتقادش از رئیسی
تنها راه برای زندگی اخلاقی استقلال داشتن است/ اگر باورهای خود را مورد بررسی قرار ندهیم، دروغگو هستیم/ نظامهای توتالیتر به شیوه پساحقیقت دروغ میگویند
چرا مصطفی ملکیان حرفهای ایران ستیزانه میزند؟
216216