«کویلیام»، در اواخر قرن نوزدهم، زمانی که امپراتوری بریتانیا در اوج قدرت خود برجهان سیطره داشت، پس از پشت سرگذاشتن حوادث مختلف و تأثیرپذیری از مسلمانان با اعماق قلب خود به اسلام گروید و نام «عبدالله» برگزید؛ پادشاه عثمانی به دلیل خدمات فرهنگی و اجتماعی و نشر اسلام به او لقب «شیخ الاسلام» داد؛ وی مسجد وکینگ در جنوب لندن را در سال ۱۸۸۹ تاسیس کرد.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،در اواخر قرن نوزدهم، زمانی که امپراتوری بریتانیا در اوج قدرت خود بر جهان سیطره داشت، چهره برجسته ای ظهور کرد که هنوز نامش بر سر زبان هاست؛ این شخص «شیخ الاسلام عبدالله کویلیام افندی» مردی که از اعماق قلب به اسلام گروید، آن هم درست در زمانی که بریتانیا بر بخش بزرگی از جهان حکمرانی می کرد.
بنا بر راویت شبستان، کویلیام شیفته فضایل و فرهنگ امپراتوری عثمانی بود. این شیفتگی تنها در حرف نبود، بلکه در عمل هم خود را نشان می داد. او با علاقه ای وصف ناپذیر، همواره لباسهایی به سبک عثمانیها می پوشید. کلاه عثمانی (طربوش) همیشه بر سرش بود و مدالها و نشانهایی که سلطان عبدالحمید دوم به او اهدا کرده بود، زینت بخش لباسهایش بودند.
زندگی در لیورپول:
کویلیام در دوران ملکه ویکتوریا در لیورپول زندگی می کرد. شخصیتی چندبعدی داشت و استعدادهای متنوعی از خود نشان می داد. در حالی که به عنوان وکیل فعالیت میکرد، به علوم طبیعی و زیستی نیز علاقه زیادی داشت. بلافاصله پس از مسلمان شدن، با شور و اشتیاق فراوان نوشتن اولین کتابش با عنوان «عقیده اسلام» را آغاز کرد. این کتاب نه تنها در انگلستان، بلکه در خارج از این کشور نیز به طور گسترده منتشر شد و به چندین زبان ترجمه گردید.
از تولد تا اسلام آوردن:
کویلیام در خانواده ای سرشناس در لیورپول در شمال غربی انگلیس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و چندین جایزه تحصیلی دریافت کرد. در ۱۷ سالگی به دلیل مشکلات مالی، به عنوان کارآموز در یک دفتر وکالت مشغول به کار شد.
در سال ۱۸۷۳، برای تأمین هزینههای تحصیلش، به مدت پنج سال در شرکت «اسمیت و ویلیام رادکلیف» مشغول به کار شد. همزمان به عنوان خبرنگار برای چند روزنامه محلی از جمله «پورکیوپاین»، «گود تمپلار» و «لیورپول آلبین» گزارش می نوشت. موفقیت او در این زمینه ها باعث شد تا شرکت مذکور هزینه ادامه تحصیل او در رشته حقوق را تقبل کند. سرانجام در سال ۱۸۷۸ موفق به اخذ مدرک وکالت شد، اما همچنان به کار روزنامه نگاری ادامه داد، به طوری که به عنوان خبرنگار و سردبیر برای تعدادی رسانه فعالیت میکرد.
زمینه های اخلاقی و مذهبی:
خانواده کویلیام با جنبش میانه روی (اعتدال) که گروهی از مسیحیان معتقد بودند و کاملاً از نوشیدن الکل پرهیز می کردند، ارتباط نزدیکی داشتند. آنها همچنین با کلیسای متدیست وسلیان مرتبط بودند.
کویلیام از هفت سالگی در جلسات این جنبش شرکت می کرد و به سخنرانیهای پدربزرگش درباره فواید پرهیز از الکل و تاثیر آن بر مومنان در دنیا و آخرت گوش می داد.
این جلسات تأثیر عمیقی بر او گذاشت و بعدها در نوشتههایش اعتراف کرد که به خاطر قولی که در یکی از این جلسات داده بود، هرگز الکل ننوشیده است.
بعدها به دلیل بیماری، پزشکان به او توصیه کردند برای بهبودی به مناطق معتدل جنوب اروپا و شمال آفریقا سفر کند. سفرهای او به الجزایر و مراکش در سال ۱۸۸۲ فرصت ارزشمندی برای آشنایی نزدیک با اسلام فراهم کرد.
در سفر دیگری به جبل الطارق، از شهر طنجه دیدن کرد. در طول این سفر، منظره گروهی از حجاج مراکشی که با آرامش وضو می گرفتند و نماز می خوانند، توجه او را جلب کرد. این صحنه کنجکاوی او را برانگیخت و باعث شد در طنجه با مرد مسلمانی که انگلیسی بلد بود، همراه شود و از این طریق با اسلام بیشتر آشنا گردد.
کویلیام پس از این آشنایی، به مطالعه تفسیر قرآن و کتاب «قهرمانان» اثر توماس کارلیل، مورخ انگلیسی پرداخت. پس از بازگشت به انگلستان، ذهنش به شدت مشغول پیدا کردن راهی مؤثر برای نشر دین اسلام و معرفی آن به غربیها شد.
او به خوبی می دانست که تصویر اسلام در ذهن انگلیسیها به دلیل فعالیتهای خصمانه برخی ایدئولوگ ها و مستشرقان تحریف شده است و فهمیده بود که استفاده از روشهای سنتی برای دعوت آنها به اسلام، نتیجه معکوس خواهد داد.
تبلیغ اسلام:
پس از مسلمان شدن، کویلیام روشی متفاوت در پیش گرفت. او از عضویت در «انجمن طرفداران ممنوعیت الکل» استفاده کرد و در جلسات دوره ای این انجمن، با روشی تدریجی و هوشمندانه به معرفی زندگی پیامبر اسلام(ص) و تعالیم اسلامی پرداخت. او ایدههایش را با استناد به آخرین آمارهای علمی یا با تأکید بر جنبههایی که مورد توجه حضار قرار میگرفت، مطرح میکرد.
در سمیناری با عنوان «تعصب و متعصبان» در ۱۷ ژوئن ۱۸۸۷، کویلیام رسماً اسلام آوردن خود را اعلام کرد و نام «عبدالله» را برای خود انتخاب کرد.
در میان حاضران در سمینار، ـجیمز علی همیلتون» و ـالیزابت موری کیتس « (که بعدها نام فاطمه را برای خود انتخاب کرد) بیش از دیگران درباره اسلام پرسش میکردند. روش گفتگوی قوی کویلیام و رویکرد تبلیغی هوشمندانه او که با فرهنگ غربی سازگار بود، نقش مهمی در قانع کردن آنها داشت. این دو از اولین کسانی بودند که به دست کویلیام به اسلام گرویدند.
تأسیس نخستین نهادهای اسلامی:
بر اساس زندگینامه او نوشته «رون گیوز»، تا ژوئیه ۱۸۸۷، کویلیام به همراه سه عضو دیگر اولین نهادهایی را که نماینده اسلام در بریتانیا بودند، تأسیس کرد. این نهادها شامل «مؤسسه اسلامی لیورپول» و «اتحادیه مسلمانان بریتانیا» است.
اگرچه در مورد اینکه اولین نهاد اسلامی در بریتانیا در لیورپول تأسیس شده یا لندن اختلاف نظر وجود دارد، اما گیوز تأکید می کند که اولین مؤسسهای که درهایش را به روی عموم گشود و شروع به تبلیغ اسلام کرد، در لیورپول بود. مسجد وکینگ در جنوب لندن نیز رسماً در سال ۱۸۸۹ افتتاح شد.
با افزایش تعداد مراجعه کنندگان و اعضای مؤسسه اسلامی لیورپول به ۱۲ نفر، مجبور شدند از «سالن ورنون» به مکانی بزرگتر در «خیابان بروهام» نقل مکان کنند. در سال ۱۸۸۹، کویلیام تصمیم گرفت نامههایی را که قبل از مسلمان شدن فاطمه موری برای او فرستاده بود و در آنها استدلالها و براهین خود را برای دعوت او به اسلام مطرح کرده بود، در کتابی مستقل با عنوان «عقیده اسلام» جمع آوری کند.
انتشار کتاب:
او با هزینه شخصی خود ۲۰۰۰ نسخه از این کتاب را چاپ و منتشر کرد و سال بعد ۳۰۰۰ نسخه دیگر به چاپ رساند. این کتاب با استدلالهای قوی و توزیع مناسبش، به کویلیام و دوستان تازه مسلمانش کمک کرد تا پیام خود را به بخشهای گستردهتری از جامعه انگلیسی برسانند. در نتیجه، تعداد مسلمانان در آن زمان به ۵۰ نفر رسید و تمام نسخههای کتاب به دلیل استقبال زیاد به فروش رفت.
تلاشهای قابل توجه کویلیام باعث شد مؤسسه اسلامی لیورپول مورد توجه بسیاری از دیپلماتها و مقامات بلندپایه از سراسر جهان اسلام قرار بگیرد. به عنوان مثال، پس از بازدید «حقی بیگ» نماینده شخصی سلطان عثمانی از نمایشگاه شیکاگو، هنگام بازگشتش توسط کویلیام و لطفی بیگ، کنسول عثمانی، در شهر لیورپول مورد استقبال قرار گرفت و به ترکهای مقیم آنجا معرفی شد و از مسجد تحت نظارت کویلیام بازدید کرد.
انتخاب به عنوان شیخ الاسلام:
بدون شک پس از این بازدیدهای مکرر و گزارشهایی که به سلطان عبدالحمید دوم ارائه می شد، نظر مثبتی درباره کویلیام در ذهن سلطان شکل گرفت و او را بخشی مهم از پروژه گسترش اسلام و اتحاد اسلامی که سلطان از آن حمایت می کرد، دید.
در نتیجه، در اقدامی بی سابقه، سلطان در سال ۱۸۹۳ او را به عنوان «شیخ الاسلام» امپراتوری عثمانی در خاک بریتانیا منصوب کرد. این مقام که از قرنها پیش فقط در استانبول وجود داشت و دارنده آن مسئول امور مذهبی و تبلیغ دین در سراسر دولت عثمانی بود. انتصاب کویلیام به این سمت مهم، هم افتخاری بزرگ برای او محسوب می شد و هم نمایندگی عثمانی در غرب را بر عهده داشت.
سفر به استانبول:
در آوریل ۱۸۹۱، کویلیام و پسرش رابرت احمد به استانبول دعوت شدند و بیش از یک ماه در کاخ ییلدیز، اقامتگاه سلطان عثمانی، میهمان بودند. اگرچه کویلیام از پذیرش عنوانها و نشانهای عثمانی که به او پیشنهاد شد، خودداری کرد، اما پسرش لقب «بیگ» گرفت و همزمان به عنوان افسر در یکی از واحدهای نخبه نظامی عثمانی به نام هنگ «ارطغرل» منصوب شد.
حمایت مالی از مؤسسه:
بدون شک مؤسسه اسلامی لیورپول تأسیس و فعالیتهای خود را مدیون کمکهای مالی سخاوتمندانه مسلمانان دولت عثمانی و مسلمانان هند بود. مسلمانان برمه و سیرالئون نیز سهم زیادی در این حمایت داشتند، همانطور که «امجد محسن الدجانی» در مطالعه خود درباره مسلمانان بریتانیا در دوره ویکتوریا اشاره کرده است.
مهمترین رویداد تاریخی در زندگی کویلیام، انتصاب او توسط سلطان عبدالحمید دوم به عنوان «شیخ الاسلام» بریتانیا و جزایر آن بود.
او در این مقام، سلطان را در افتتاح مسجد لاگوس در غرب آفریقا در سال ۱۸۹۴ نمایندگی کرد. علاوه بر این، در نتیجه تلاشهای برجسته او در خدمت به اسلام، کویلیام به تاجر نیجریهای «محمد شیتا» لقب «بیگ» اعطا کرد که این عنوان توسط سلطان عبدالحمید دوم به رسمیت شناخته شد.
سفر به آفریقا:
پس از تصدی این سمت، کویلیام برای آشنایی با مسلمانان آفریقا و تقویت روابط با آنها به این قاره سفر کرد. در این سفرها هدایایی به رسم تقدیر به او اهدا شد و چندین کمپین جمع آوری کمکهای مالی برای مؤسسه اسلامی لیورپول به افتخار او برگزار گردید.
به رسمیت شناخته شدن کویلیام به عنوان شیخ الاسلام توسط امیر افغانستان عبدالرحمن خان، حمایت بزرگی بود که نقش او را به عنوان نماینده مسلمانان و حامی منافع آنها در بریتانیا تقویت کرد.
در همین حال، هیچ کس دیگری نتوانست سمت نماینده رسمی مسلمانان در بریتانیا را به دست آورد، حتی دولت بریتانیا او را به رسمیت شناخت. علاوه بر این، شاه ایران در سال ۱۸۹۹ او را به عنوان «سفیر ایران» منصوب کرد که این امر فعالیتهای تبلیغی و خیریه او را در لیورپول از نظر دیپلماتیک تقویت نمود.
وفاداری بی قید و شرط کویلیام به سلطان عبدالحمید دوم از طریق حمایت و دفاع مستمر او از امپراتوری عثمانی در مقابل سیاست های نظامی خصمانه انگلیس آشکار بود. اطلاعات مهمی درباره فعالیتهای گروه های ارمنی فعال در لندن در آن زمان ارائه داد و حتی به مقابله با تبلیغات دروغ و تحریفات این گروهها و دیگران پرداخت.
علاوه بر این، شیخ الاسلام کویلیام از استراتژی نظامی انگلیس علیه جنبش المهدیه که در آن زمان در سودان ظهور کرده بود، به ویژه استفاده ارتش انگلیس از سربازان مصری در آن نبرد، انتقاد کرد.
کویلیام مسلمانان مقیم بریتانیا را از انتخاب مجدد آرتور بالفور، نخست وزیر وقت، و لرد لانسدون، وزیر امور خارجه، در سال ۱۹۰۵ به دلیل اعزام ناوگان جنگی بریتانیا برای جنگ با امپراتوری عثمانی در برخی درگیریهای بالکان برحذر داشت. او حتی به این اکتفا نکرد و فتوایی را در مجله «الهلال» منتشر کرد که این اقدام را محکوم می کرد.
غروب زندگی کویلیام:
با برکناری سلطان عبدالحمید دوم در سال ۱۹۰۸ و نگه داشتن او در یک سمت تشریفاتی قبل از عزل نهایی در سال بعد آن، دوران عبدالله کویلیام به عنوان شیخ الاسلام به پایان رسید. پس از ۳۲ سال خدمت در مقام «شیخ الاسلام»؛ سفر او در ژوئن ۱۹۰۸ به استانبول، آخرین بازدیدش از این شهر بود.
تلاش برای حفظ مؤسسه:
اگرچه دوستان تازه مسلمان کویلیام تلاش کردند تا از تعطیلی مؤسسه اسلامی لیورپول و مسجد شهر جلوگیری کنند، اما تلاشهایشان بی نتیجه ماند. شهر لیورپول تا دهه ۱۹۵۰ و ورود مهاجران مسلمان از یمن، سومالی و جنوب شرقی آسیا بدون مسجد رسمی باقی ماند.
از سال ۱۹۰۸ تا زمان مرگش در سال ۱۹۳۲، کویلیام که هویت خود را به «هنری دی لئون» یا «هارون دو لئون» تغییر داده بود، وارد مرحله ای شد که گیوز، زندگینامه نویس او، آن را «غروب» زندگی اش توصیف می کند. جالب اینجاست که سؤالات مطرح شده درباره شخصیت «لئون»، مرد مرموزی که با کویلیام در بسیاری از روزنامهها و مجلات لیورپول می نوشت، تا به امروز پاسخ قانع کنندهای نیافته است.
زندگی مخفیانه:
با این حال، پس از بررسی فرضیهها و ادعاهای مختلف در این مورد، گیوز توضیح میدهد که کویلیام برای ایمن ماندن در بریتانیا و پس از نقل مکان از لیورپول به لندن، پشت این نام مستعار پنهان شد.
گیوز معتقد است که دلیل اصلی این کار، حمایت کویلیام از سلطان عبدالحمید دوم حتی پس از عزل او بود، زیرا او تا آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ وفاداری خود را به امپراتوری عثمانی حفظ کرد.
با نام و هویت جدیدش، «دو لئون» (کویلیام) به یکی از اعضای برجسته انجمن «وکینگ» تبدیل شد که شامل تعدادی از ثروتمندان و اشراف لندنی بود که به تازگی مسلمان شده بودند، مانند لورد هدلی، مارمادوک پیکتال، خالد شیلدریک، سر آرچیبالد همیلتون، سر لورد برانتون و لیدی اِولین کوبولد و دیگران.
با این که او دیگر نمی توانست مانند گذشته در لیورپول فعالیتها را رهبری کند یا سخنرانیهای عمومی انجام دهد، ترجیح داد از طریق نوشتهها، فعالیتها و تلاشهای گستردهاش به حمایت از وحدت این جامعه جدید ادامه دهد. به عنوان مثال، کویلیام از «جنبش خلافت» که پس از جنگ جهانی اول در هند به وجود آمده بود، حمایت کرد و در «انجمن انگلیس-عثمانی» که لورد هدلی تأسیس کرده بود نیز مشارکت فعال داشت.
تأسیس انجمن اسلامی بریتانیا:
انجمن و مسجد وکینگ که توسط خاورشناس لایتنر برای دانشجویان مسلمانش جهت انجام فرایض دینی در لندن تأسیس شده بود، با قوانین سختگیرانهای اداره می شد که حتی پس از مرگ لایتنر نیز ادامه یافت. به دلیل همین محدودیتها، لورد هدلی در سال ۱۹۱۴ «انجمن اسلامی بریتانیا» را با هدف تبلیغ اسلام و دعوت به آن با روشی منعطفتر و دور از قوانین سختگیرانه مسجد وکینگ بنیان گذاشت. در این نهاد جدید، دو لئون (کویلیام) به همراه سید خواجه کمال الدین هندی به عنوان معاون رئیس انجمن فعالیت میکردند و برای این منظور شروع به انتشار مجل « Islamic Review » کردند.
پایان یک عمر تلاش:
کویلیام پس از نیم قرن مسلمانی، تبلیغ اسلام و ارتباط تنگاتنگ با امپراتوری عثمانی، و حتی تصدی مقام «شیخ الاسلام»، در ۲۸ آوریل ۱۹۳۲ درگذشت و در گورستان بروک وود در منطقه وکینگ لندن به خاک سپرده شد. همکاران و بنیانگذاران انجمن اسلامی بریتانیا، لورد هدلی و مارمادوک پیکتال نیز بعدها در همین گورستان دفن شدند.